ورق پاره های کتاب دلم

ساخت وبلاگ
ورق پاره هاي كتاب دلم را كه مي بينم هيچ نخواهم جز نسيان
آري فراموشي چاره اي است براي رهايي ز جنون
ورق پاره هاي دل را برگ به برگ بارها مي خوانم
گاهي لبخندي زنم كه چه زود بوسه زند به اشك
يا كه شور و شوقي را رسانم به كوچه حسرت
مي نشينم و با خودم گويم
چه بود و بعد چه شد؟
كه بود و بعد كه شد؟
و ميان اين همه "چ" و"ك" نتوانم پاسخي به يك "چرا"دهم يا "كور سوئي" يابم
ورق پاره هاي كتاب دلم را كه مي بينم هيچ نخواهم جز خط خطي ياد
ياد چه كنم؟ بي وفايي؟
ياد كه كنم؟ توئي كه ورق پاره كردي كتاب عشق ورزي مرا
ياد كي را كنم؟

زمان ايستاده است براي من كه عقربه حضور لحظه ها زنده بودند به زندگي و زيستن براي من چيزي نبود جز عشق ورزي و چيزي نماند جز به دار زدن حكايت عشق
ورق پاره هاي كتاب دلم را كه مي بينم تنها ياد پاره اي دگر افتم. آري پاره پاره دلي كه قصه هاي شكستنش ثبت كرد ورق پاره هاي كتاب دلم را
ورق پاره هاي كتاب دلم را با كدامين اكسير شفا بخش كه نسيانم دهد براي هميشه پاره پاره كنم؟
روزگار غريبي است ورق پاره هاي كتاب دلم هيچ سطري ندارد كه عشق را باز نگارد
ورق پاره هاي كتاب دلم تنها يك كلام را پذيرا باشد
بدرود
آري پايانم چه در نزديكي است و گويي مرا مي خواند تا ورق پاره هاي دلم را به منزلگه فراموشي من رساند ثبت كند خداحافظي با هر نشانه اي ز من

نوشته شده توسط تورج عاطف در ساعت 11:15 | لینک  | 
ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : ورق,پاره,های,کتاب,دلم, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 178 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:24