ناخدای عشق

متن مرتبط با «ورق» در سایت ناخدای عشق نوشته شده است

ورق پاره های کتاب دلم

  • ورق پاره هاي كتاب دلم را كه مي بينم هيچ نخواهم جز نسيانآري فراموشي چاره اي است براي رهايي ز جنونورق پاره هاي دل را برگ به برگ بارها مي خوانمگاهي لبخندي زنم كه چه زود بوسه زند به اشكيا كه شور و شوقي را رسانم به كوچه حسرتمي نشينم و با خودم گويمچه بود و بعد چه شد؟كه بود و بعد كه شد؟و ميان اين همه "چ" و"ك" نتوانم پاسخي به يك "چرا"دهم يا "كور سوئي" يابمورق پاره هاي كتاب دلم را كه مي بينم هيچ نخواهم جز خط خطي يادياد چه كنم؟ بي وفايي؟ياد كه كنم؟ توئي كه ورق پاره كردي كتاب عشق ورزي مراياد كي را كنم؟ زمان ايستاده است براي من كه عقربه حضور لحظه ها زنده بودند به زندگي و زيستن براي من چيزي نبود جز عشق ورز,ورق,پاره,های,کتاب,دلم ...ادامه مطلب

  • عشق را ورق زدم

  • عشق را ورق زده ام برگ به برگعشق را نوشته ام خط به خطآواره عشق شده ام كوچه به كوچه و محله به محله و شهر به شهرعشق را به انتظار نشستم به هر طلوعي كه به غروبي رسيد. و از هر تاريكي تا به سپيده اي دگردستهايم بي هيچ خستگي مي نويسند ز تو اي عشقمي نگارم تا شايد ز اين همه قصه باور عشق برون آيد چون جوجه ققنوس ز خرمن إتشدلم مي تپد و غرقه شود و باور كند تا پر سيمرغ عشق آتش گيردشير خفته خيالم به انتظار مي نشيند تا ديوانه و مجنون سماع عاشقانه اي كند و بخواند با دلبر جانان و همه جانان محبوبروياي تو را ديدم اي عشقكابوست را به ستيزم تا شكست دهم هجر رامن در اين شب و تنهايي به جستجوي مهر چشم نبندمتا طلوع كند زيباترين طليعه عالمآري عشق تو را گويم كه در پرنيان خيال خفته اي و من فقط تو را صدا مي زنم تا شايد گرماي وجودم ز آتش و نور عشق تو شعله زنداي عشق با تو گويم بازبا تو است زيباترين رازتو را ورق زنم برگ به برگتو را نويسم خط به خطتو را تمنا كنم دم به دممستم كن ز مي حضورتاي عشقاي عشق,عشق ورقص ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها