عشق را ورق زدم

ساخت وبلاگ
عشق را ورق زده ام برگ به برگ
عشق را نوشته ام خط به خط
آواره عشق شده ام كوچه به كوچه و محله به محله و شهر به شهر
عشق را به انتظار نشستم به هر طلوعي كه به غروبي رسيد. و از هر تاريكي تا به سپيده اي دگر
دستهايم بي هيچ خستگي مي نويسند ز تو اي عشق
مي نگارم تا شايد ز اين همه قصه باور عشق برون آيد چون جوجه ققنوس ز خرمن إتش
دلم مي تپد و غرقه شود و باور كند تا پر سيمرغ عشق آتش گيرد
شير خفته خيالم به انتظار مي نشيند تا ديوانه و مجنون سماع عاشقانه اي كند و بخواند با دلبر جانان و همه جانان محبوب
روياي تو را ديدم اي عشق
كابوست را به ستيزم تا شكست دهم هجر را
من در اين شب و تنهايي به جستجوي مهر چشم نبندم
تا طلوع كند زيباترين طليعه عالم
آري عشق تو را گويم كه در پرنيان خيال خفته اي و من فقط تو را صدا مي زنم تا شايد گرماي وجودم ز آتش و نور عشق تو شعله زند
اي عشق با تو گويم باز
با تو است زيباترين راز
تو را ورق زنم برگ به برگ
تو را نويسم خط به خط
تو را تمنا كنم دم به دم
مستم كن ز مي حضورت
اي عشق
اي عشق

ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : عشق ورقص, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 180 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 22:00