51m
ناگهان تمام مي شود
در خلسه آغازي كه فرياد مي زنند
به پايان رسيد دفتر
و تو مي گويي
حكايت همچنان باقي است
اما همه مي روند و تو مي ماني و يك حكايت
آري همه حسرتي خواهيم خورد
حسرت بوسه اي
دگر آغوش يار كجاست؟
حسرت دوست دارم را مي گويي كسي نمي شنود
حسرت وباز حسرت
حسرت روزهايي را مي خوري كه مي پنداشتي هزار ساله اي وقت داري
بوسه اي داشته باشي
آغوشي از آن تو باشد
گل سرخي را ببوئي
دوست دارم را به يار بگويي
شمع تولد را فوت كند و تو به لبخندش باز عاشق شوي و بگويي
صد ساله شوي يار
اما نه عمر هزار ساله است و نه حسرت اسير در اقليم نسيان
ناگهان چه زود آواي پايان را مي نوازند و تو مي ماني حسرت
ياد آورم حسرت و دمي كه شايد نخورد گره به بازدم دگري
ودوست دارم راگويم بي پروا
گر شنوي يا كه نه
به عاشقانه آغوشم وعده تو را دهم چه باور كني يا كه نه
گل سرخ را بويم
روياي تو را بينم
نفس مي زنم به خيال نفس هاي تو تا بداني حسرت را به جنگ بي اماني مي خوانم به سلاح عشق و تنهاعشق
ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید
برچسب : حسرت,حسرت جام,حسرت خوردن,حسرت محمد اصفهانی,حسرت قمیشی,حسرت به انگلیسی,حسرت خوردن به انگلیسی,حسرت پرواز ابی,حسرت روزهای خوش کودکی,حسرت دیروز عذاب است, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 254 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 14:44