قصه تنهائی و حکایت های من

ساخت وبلاگ

دوست دارم را با من بسيار بگو
‎" دوستم داري ؟" را از من بسيار بخواه
‎همه ما از عادی زیستنها گریزانیم و کیست که نخواهد
دریائی باشد و از مردابی زیستن گریزی نخواهد زند ؟ بسیاری از ما روزمرگیها را دوست نداریم و از این که هر صبح که از خواب بر می خیزیم را  یکسان  تا به شامگاه پایان ببریم فراری هستیم و باید گفت به واقع خسته ایم و می خواهیم از این خستگیها بگریزیم  و این خستگیها از تکرار شدن تکراریها پیش می آید اما برای این کار چه باید کرد‎
١/وقتی که می گوئی دوستت دارم باید باورش کنی آری " دوست داشتن " باور بزرگی است به چشمهای یار بنگر  و غرق در آن زیباترین چشمهائی که فقط برای تو در دنیا وجود دارد بگو " دوستت دارم "و بر این باور باقی بمان
‎2/عشق بورز با تمامی وجود و با تمامی حسی که در درونت موج می زند ممکن است در کشاکش زندگی رنج بکشی ولی باور داشته باش که عشق تنها راه یک زندگی است
‎به قول حافظ
‎"چوعاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود"
‎ندانستم که این دریاچه موج خون فشان دارد
‎پس چون حافظ از امواج خروشان حوادث زندگی نهراس و با تمامی وجود عشق بورز
‎3/به یاد داشته باش که بسیاری از مواقع سکوت بهترین پاسخ است سعی نکن حتما کسی را که بی دل و بی توجه به عاشق دلی است بخواهی دلباخته کنی  آنهائی که در خرابه های خود چون جغدی سر گردانند جای هر عاشق دلی در اوج آسمانها هست آنجا که عشق خانه دارد آری آنجا که نور مطلق است
‎4/آهسته سخن گوی و سریع بیاندیش و به یاد داشته باش که سخن گفتن چون شمشیر دو لبه و بسیار خطر ناک است پس  در دریای فکر بسیار غرقه باش اما زود قضاوت نکن و سخنی بی دلیل بر زبان جاری مساز
‎5/دعا و پیوند عاشقانه با خالق عشق را از یاد نبر همواره موثر است  فرصت یک گفتگوی عاشقانه را از یاد نبر و این گفتگو با خالق عشق فرصتی است که بسیار ایزد مهربان در اختیار ما نهاده است
‎6/ به یاد داشته باش که شخصیت تو سر نوشتت را می سازد اگر بترسی سرنوشتی و زندگئی با ترس در انتظار توست و اگر عشق بورزی همواره عاشقانه خواهی زیست
‎و...

این حکایت همچنان باقی است

نوشته شده توسط تورج عاطف در ساعت 11:11 | لینک  | 
ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : قصه,تنهائی,حکایت,های, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 183 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:24