...

...

-می دانی خیلی حرف را نمی شود زد

-چه حرفهائی ؟

- مثلا این که من ...

- سه نقطه یعنی چی ؟

- سه نقطه ترجمه اش سهم خواننده است

- من که آواز نخوانده ام !

- خواندی و من ...

- تو و ...؟

- بگذریم

و گذشت و گذشتم و گذشتیم و سالها رفتند و هنوز هم به این گفتگو ها می اندیشنیم و یکی می پرسد

پشت آن ... چه بود ؟

و دیگری  می داند

با  شکستن دیوار ...چقدررها می شد زقصه هائی که حالا غصه شدند

سه نقطه چقدر حرف دارد. دلتنگی و ترس و شاید آرزو و خیالی بس دور دارد. سه نقطه برایمان چون یک قصه دور است که هنوز هم نزدیکی می کند . بعضی داستانها هیچگاه پایان نمی گیرند مثل دوست داشتن هاو...

باز هم سه نقطه آمد. نگاهم از او دزدیم و لبخندش را به حفره  تاریک ذهنم سپردم . آنجا که هیچ آشنا و غریبه ای را نمی پذیرد. حفره ذهنم تاریک است نه به خاطر زشتی و یا که اندوه و نفرت که بلعکس به خاطر این است که ماوائی باشد که کسی هیچ رازی از آن را به  وسوسه آفتاب آشکارا نسپارد.

سه نقطه هایم را دوست داشتم چون من را درست خود من می کرد

 خود من ؟

آری

 من پر از حرف و قصه

من پر از ناگفته ها غصه

سه نقطه ها ناگفته شدند  ولی روزی ... آوای شهری شد  و مردمان شهر از خود پرسیدند قصه گو چند هزار داستان با این ... می سازد؟

سه نقطه ها راز بزرگ دل کسی شد . او که می دانست همه عاشقانه ها و ناگفته هایش را با این ... گفت

 می دانی خیلی حرف را نمی شود زد

-چه حرفهائی ؟

- مثلا این که من ...( عاشق تو شدم)

- سه نقطه یعنی چی ؟

- سه نقطه ترجمه اش سهم خواننده است

- من که آواز نخوانده ام !

- خواندی و من ...( عاشق تو شدم )

- تو ...؟(عاشق  من شدی ؟)

 و ترجمان اصلی ... این بود

آری – عاشقت - شدم

سه نقظه ها ماندند و عشق در پستوی حفره تاریک ذهن چون حسرت شد

سه نقطه ها ماندند و عشق بازی چون یک آرزوی محال  شد

سه نقطه ها  رفتند و دل هنوز هم در پی دل دیگر بی نفس شد

چه بی کران سه نقطه ها هر کدام از ما هنوز هم داریم

 دنیای ما پر ز نقطه های پر راز

دنیای ما پر ز داستانهای  بی آغاز

... را دوست دارم

او راز قصه  و شاید زار غصه من است