تلنگر بهار

ساخت وبلاگ

" تلنگر بهار "

دو باره من و نوید بهار

قلم سبز شودو زند جار

پیشین بهارم در رثای مادر بود

سبز گلدانم غرق ماتم بود

روزگارم شد پر ز دلتنگی و فراموشی

نهیب عقل مرا برد سوی بهت و خاموشی

جامه صبر به بر کردم و شمشیر سکوت به دست

تا ندهم به هیچ گزافه گوئی بهانه ای  به دست

روزگار ناخدائی را با خدائی سپر کردم

دل خود را  به نوای حق بیش آشنا کردم

گریزان شدم ز مردمانی که کام نگشایند جز به گزاف

زنند سنگ به دلی که باشد چون آینه صاف

روزها رفتند و شب ها در پی آن نیز هم

بیم و امید در روزگار برایم افزون شدو گاهی کم

لیک باور من به رضای او بود که مرا خواند به خواندنش

تا اجابت کند آنچه مرا بهترین باشد ز تدبیر و خواستنش

گلهای خانه و دخترکم و گربه کوچه  بودند  من به  عیش

سبز شدم و شادمان به حضور امید و نیکی و بی گمان عشق

دستهایم سبز  به قلم و دادم دل به دوست

تا مرا برد هر جا که دلبخواه اوست

گلدانم جوانه زد و نوید دادبه تولد دگر و اندیشه به یار

تا آسمان دل را باز کنم به شادمانی و بهارین روزگار

بهار آمد و جوانه گلدانم پیامی  دهد ز مادرم

بهارنشانه امید است و من به خزان نا امیدی کافرم

دستهایم را چون فروغ سبز کنم در این کوچک باغچه خانه

نابینا به جماعت گزافه گوی و زندگی را جشن گیرم به هر بهانه

 دو باره من و  زمزمه هایم برای میلاد بهار

باشد که تولد  عشق باشد و عشق ورزی با یگانه یار

 دلخوشم به سبزی گلدانهایم  که مرا دهند پیام ز مادرم

" مار دل به زکه " * باور کن از یاد مبر دلبرم

 

*"مار دل به زکه "به گویش گیلانی یعنی دل مادر وابسته  به فرزندشه

ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftourajatefb بازدید : 201 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 21:40