تلنگر نام خیابان

ساخت وبلاگ

" تلنگر نام خیابانها  "                                                 

 در فیلم آشغالهای دوست داشتنی  حکایت مادری  است که غرق در آلزایمر با خاطراتش که در قابهای عکس هستند به گفتگو می پردازد. یکی از این قاب عکسها مربوط به پسرمادر است که در جبهه به شهادت رسیده است .

مادر به پسر خبر از شهادت هم رزمانش را می دهد و می گوید کوچه را به نام پسرش کرده اند و حتی آزاد راهی به نام فرمانده شهید همت شده است  و عده ای  که زنده مانده اند یا در بستر درد و رنج هستند و یا در زر و زور غرقه شدند و  در آخر سکوت می کند ..

شاید اگر بجای نویسنده فیلنامه بودم به  این شهید عزیز می گفتم خیلی از شهدا هم هیچ خیابان و کوچه ای به نامشان نیست  و حتی برای خیلی از آنها خانه آخرتی وجود ندارد چون که هیچگاه گمشده کالبد عزیزشان پیدا نشده است  اما آن چیزی  که دردناک تر از همه این حرفها است حکایت آدمهائی  است که در این کوچه ها و خیابانها و بزرگراه ها می روند ولی یادی از بخشیدن ها و مهرو خدماتی که صاحبان اسامی این مکانها کرده اند بی گمان نمی کنند . کسی نمی پرسد که این شریف مردمان  به دنبال آن رفتند که ایران آباد شود و به همین دلیل رنج دوران را بردند و با رفتنشان این رنج را به بازماندگانشان منتقل کردند.

امروز  سالگرد هجرت بزرگمردی است که هنوز برای نامگذاری خیابانی به نامش رنج دوران به جماعتی  رسیده است که هیچ کسی  را بهتر از خودشان نمی دانند!

حکایت مصدق فراتر از نوشتن ها شده است . قصه مصدق برای مردمان امروزمان چون رویائی می رسد مردی که برای آن که تلنگری به دهه ها جهل و نابخردی و خیانت بزند جان به میان آتش زد لیک کسی نمی داند  چرا همواره باید مهجور باشد ؟

شاید حکایت "هجر" قصه اصلی همه آدمهائی است که در کوچه ها و خیابانهائی که به نام آنها شده و یا در ازای جانفشانی آنها شکل گرفته راه می روند و کوچکترین یادی از آرمانها و آرزوهای آنهائی نمی کنند که برای سرافزای این مرزو بوم چه سفرهائی رفته و چه رنجهائی برده اند.

مصدق هم یکی از بزرگترین نامها در خیل مردمانی است که دلشان آبادانی کشورشان را می خواست .او سالها است  در اتاق کوچکی در احمد آباد  خفته است و چون روزگار حیاتش هیچ نیازی به شهرت و نامگذاری خیابانها ندارد شاید آن چیزی که بیش از هر چیز دیگر روان او را شاد می کند  درک تلنگری است که به شوق آبادانی  ایران به اذهان مردم در خواب جهل رفته با نا امیدی زد تا بلکه کسی ندای آزادی و هوشیاری را سر دهد

ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftourajatefb بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 17:21