حکایت همچنان باقی است

ساخت وبلاگ
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی 

به صد دفتر نشاید گفت شرح حال مشتاقی" سعدی "

 هر سال که  می گذرد حکایت های مختلفی دارد قدمی رو به جلو از سر تجربه و گذر روزگار که نیست جز " این نیز هم بگذرد " و از سوئی نزدیک تر به پایان دفتر

میلاد می تواند غمنامه باشد و بیاندیشی که چقدر شمع ها افزون شدند و  عمر به اندک گوشه چشمی گذشت اما گاهی اوقات وقتی می بینی  زندگی  زود گذشت اما همراه با مهر و شوق و یاد و عشق بود و این بزرگترین حکایتی است که در دفتر زندگانی می مانند و برای من در جشن میلادم بی گمان این همه مهر فروزان ترین شمع  در شیرینی های زندگی بود

این که دوستانت به یادت بودند و  می اندیشی که گذر عمر بی هوده نبوده است بزرگترین هدیه است

و برای من نیز  میلادم چنین بود

میلادم تبدیل به جشن شد که یادم آوردید که هستم و دوستی حضور دارد و عشق بی پایان نیست

میلادم تبدیل به جشن شد وقتی فهمیدم که گذر عمر بیهوده نمی تواند باشد  تا وقتی یادآوری شوم و به شور و شوقی از تولدم یاد می شود

 میلادم تبدیل به جشن می شود وقتی سعی می کنم که دستهایم را به نشانه سپاس  به هم بچسبانم و نگویم  جز عشق و احترام به همه مهربانانی که یادم کردند و با مهرشان مرا غرق در شادمانی کردند و دانستم که که کتاب عمر گر تمام شود حکایت مهر و یاد هیچگاه زوال نیابد

سپاس ز مهرتان

 سپاس ز دوستی

 سپاس ز زندگی

 سپاس ز عشق

نوشته شده توسط تورج عاطف در ساعت 18:52 | لینک  | 
ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : حکایت,همچنان,باقی, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 214 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 17:03