خیال

ساخت وبلاگ
 

رویایم را به کدامین آسمان گره کنم؟

عشق را ز کدامین اقلیم صدا کنم ؟

ترانه خوان شهر " الهه ناز " را به چند سکه سیاه فروخت

دیگر کسی نجوای " با تو رفتم بی تو باز آمدم "را تکراری نمی داند

این روزها بی تو و من شدن سهل ترین  پایان قصه  " ما "است

 کدامین ما ؟

گدامین ماه ؟

 مهتاب شبی در خیال یار  هجرت کرده  از اذهان این شهر پر هیاهوی بهر هیچ

کسی لختی نمی ایستد

مجالی برای آه کشیدن هم نیست

این شهر نه اشکی بخاطر آورد و  نه لبی می شکفد به لبخندی ز  دلخوشی عطر حضور

 یار کجاست ؟

کسی می پرسد ؟

 دلدار کجاست ؟

 کسی می خواند ؟

آهسته و پیوسته رو به زوال می روم

سخن گفتن با خوشتنم دیگر نشان بیماری نیست

من با آسمان رویاهایم  در خواب ملاقات می کنم

 گلی که در راه معشوق پر پر کردم  گله ای ندارد

روزگار ما شده است  پر پر کردن دل و روح

پشت دیوار لبخندی سرد شب و روز را به آتش می کشم

و من حتی با وعده صبر هم آرام نتوانم کنم  این دل بی قرار را

 دلی نشکسته است که بی گمان در  این  روزگار دل ها نمی شکنند

دل ها می میرند

جائی که انتظار برای محبوب  پشت لبخند استهزای عشق دفن می شود  بی گمان شهر بی دل است

دلخوشی سیری چند ؟

بی نوا سهراب  گونه ها هم در این شهر دلی پیدا نمی کنند

این شهر سیر از دلها و عاشقانه ها است

نوشته شده توسط تورج عاطف در ساعت 22:9 | لینک  | 
ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : خیال, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 178 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:24