لبخندی در صید دلتنگی

ساخت وبلاگ
دلت كه مي گيرد لبخندت بهانه گيري مي كند
سرت را بالا مي گيري و چشمت به آسمان ستاره باران و مهتابي كه مي افتد خاطره را بهانه مي كني خسوف دلتنگي ماه و ستاره ها و لبخندت را پشت ابر آه مي برد
سرت را كه پايين مي گيري پاهايت را مي بيني كه همراهي ندارد به دنبال قدمي نيست عجله ندارد مقصد و مقصودش ناكجا آباد دلتنگي  ها نزدیک است
سرت نه ز آسمان خيري بيند و نه سر به زيري راهي نشانش دهد پس مي ماند ميان زمين و آسمان و آن وقت مي بيني جايي براي دمي لبخند هم نيست
جواب لبخند تو اخم و شايد زمزمه اي ناخوشايند مي شود و يا حداقل دزديدن نگاه
دلت كه گرفته باشد لبخندت مي رود به صندوقچه نسيان كه قفل و كليد درستي ندارد و بيرون جهد هردم حكايتي و خاطره اي و يادآوري و ....
و اين تحفه هاي صندوق نسيان كه رها شد ز اسارت لبخندت هم چاشني آن مي كند
صندوقچه نسيان بي بركت است چه زود آيد و تند هم رهسپار است و ياد آورد كه لبخند بي بهانه ات چه خالي و بي معنا است و رنگ پريده تر از باغ زمستاني
دلت مي گيرد لبخند بهانه مي گيرد و يادت آورد عشق بي بهانه است و بس و دلتنگي ميراث هجرت عشق و بهانه گيري لبخند و به تبعيد رفتن خود خواسته اش به اقليم جدايي تنها چاره
چه دلتنگي دارد هجران لبخندم به بهانه ديدار تو و شنيدن نواي تو و لمس دستهاي تو و تنفس عطر حضور توو چشيدن عشق تو
هجران لبخندم بهانه فراوان دارد
لبخندم اسير ديو دلتنگي است

لبخندم در صید دلتنگی است  

نوشته شده توسط تورج عاطف در ساعت 11:13 | لینک  | 
ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : لبخندی,صید,دلتنگی, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 184 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:24