به آینه می نگرم

ساخت وبلاگ
به آينه مي نگرم

 

نه قصد شكستنش را دارم نه خود را شكنم باز

 

سالها شكسته ام روحم و دلم و ذهنم را براي حرفهايي كه فقط حرف بود و يراي آدمهايي كه ...

 

قصد گله ندارم اما تشنه شنيدن دو كلمه حرف حسابم و سرابي است  بي نهايت در  روزگارو تشنگي حقيقت عادتي مذموم شده است

 

به آدمهاي روزگارم مي انديشم به همه آنهايي كه سخن عشق گفتند محبت و رفاقت و مثبت انديشي اما خود شكستند آينه را به جاي خود شكستن

 

امشب رفيقي مرا برد به خاطره اي دور  رويايي كه كابوس شد در پشت گزافه گويي ها

 

اين كابوس را مدتها است كه تعبير نمي كنم اما حكايت رفيقم مرا به دام تعقيب رد پايي ز اين كابوس برد و در اين بي كران مجاز  و مجازي دست نوشته هاي اين كابوس را خواندم كه خود قلم به دستش دادم و شكست رد قلم مرا

 

چه شيرين ز عشق و دلدادگي و وفاداري مي نويسد

 

از ستوني سخن مي گويد كه او نقش آفرين آن است طفلش بايد به آن تكيه دهد چه ستوني كه سالها طفل را پنهان كرد ز چشم اغيار

 

استاد مي خوانندش استاد عشق  سخن از اعتماد به عشق مي كند و اين كه تنها عشق در جهان باقي است و...

 

سخن شيرين ليك ز زباني كه نگيرد فرمان ز قلب

 

دست نوشته ها مرا به سوي آينه برد و لبخند هميشگي را بر لبم نشاند ز اين همه نخواستن و نديدن خويشتن

 

طفل به اين ستون تكيه دهد ؟

 

و عشق چه بي پناه و آواره است

 

چه خود فريبي داريم ما

 

و اي كاش اين آينه ها نمايانگر سر درون حداقل براي خود ما بود

 

و اي عشق چه زيبا تو را نجوا كنند و چه آسان در قلب و

ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : به آینه نگاه میکنم,آینه به نام میدونستی, نویسنده : ftourajatefb بازدید : 243 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 14:44