گاهي وقتها تنها بايد گذشت از همه خاطره ها و لبخندها و اشك ها و دل دادن و دلشكستن ها
گاهي بايد باور كني كه اشتباه ديدي و باوري غلط و آرزوئي محال داشتي
گاهي بايد تنها يك لبخند زد به آنچه بودي و يا انجام دادي و خود را رها كني ز خود خوري وسرزنش و تحقير و شلاق انتقاد را رها سازي
گاهي بايد باور كني آن بهشتي كه مي پنداشتي دروغين پرديس بود كه در پي هيچ راستين بهشت جهنمي نيست
گاهي بايد بلند شوي و در جاده اي سبز قدم زني آري سبز دلي و سبز انديشي و بي گمان باوري سبز
گاهي بايد باور كني زخمهايت ارزشمندند نه بخاطر رنجهايي كه در گذشته كشيدي كه شايد اين نيش روزگار و ريش. بر ذهن و دل و روح بي گمان نوشي در آينده دارد
جاده سبز خود را بي گمان بايد پيدا كني كه هيچكس تو را راهنما حز خودت نخواهد بود و موعد آن هنگامي است كه بگذاري و بگذري و نيانديشي جز به سبزي و طراوت
وگاهي بايد بي دمي سبز راهت را تصور كني آنجا كه شكسته دلت باز عشق را در تصويري ز خدا مي يابد آن باور سبز را كه بيابي دگر دل به گاهي اميد نداري و جاودانه با او عشق بازي كني
دستهايت را قفل كن به تصوير اميد
جاده سبزت نمايان خواهد شد
باور سبز
دلي سبز
اميدي سبز و بي گمان عشق و باز هم عشق
#عشق
برچسب : نویسنده : ftourajatefb بازدید : 173