محال

ساخت وبلاگ

یادم تو را فراموش                                               

 

هنوز با منی و برایم این پیوند باور کردنی نیست

چگونه میان خواب و بیداری من نقش می زنی ؟

روزگارمان تمام شد اما گوئی باوری به آن نداری  و شاید هم  این ناباوری با من است.

چه شعرها نوشتم که تو نخواندی

چه دردل هائی که راهی فراموش خانه  تو شد

همیشه من بودم نزدیک و صد البته دور و صد البته این نگاه از آن سوی بعید نزدیکی مال هر دو ما بود

هنوز هم با منی و رازی را  بر دوش بی طاقتم آوار می کنی

من از دنیای  اسرار  گریزانم

همه نقش های من در میان این  گفتگوهای نهان   به رودخانه محال سپرده شدند

به جستجوی این همه حضورت رفته ام

سعی ز رهائی کردم چه بی فایده

به دنبال حرفهای کتاب ها سخن از بخشش و عفو گفتن باز هم بی هوده

من غرامت سالهای تاریک را نمی خواهم

من  نسیان را خریدارم تا بار دیگر تکرار نشود همه

 بغض ها

دلتنگی ها

 ندیده شدن ها

به دام حقارت افتادن ها

 تنبیه ها

به رخم کشیدن شدن های غریبه های هیچ

بگذار من با نسیانم شادمانی کنم

به جستجوی خوابهایم چرا می آئی ؟

 بگذار تا فراموش کنم آن پسرک خجول سالهای دور را

بگذار با مرد میان سالی که پاسخ همه سوالهایم را از دریچه ای می دهد را نیازارم

من در همهمه زندگی تنها نسیان را با تو مشق می کنم

 در میان همه سردی های آدمیان روزگار  لبخندی ز سر بی قیدی را آموختم

مشق عشق کردم تا از یاد ببرم  دلی که به شعله ای باز خاکستر می شود تا انتهای وجود

نمی دانم این دلرنجی تا به کی چون ققنوسی  پس از هر خاکستری باز متولد می شود؟

 هیچگاه مقلد هیچ شاعری نبودم اما شعرهایم تکراری می شوند روز به روز و شاید گام به گام و یا بیت به بیتی ..

من  به جستجوی دهانی بودم که دوست دارم را بی تردیدی فریاد کرد

من خسته شدم از طناب داری که  پس از هر بوسه ای  باورهایم را به نیستی فرستاد

من  دمی هوای تازه ای ز آرامش و شاید لحظه ای خواب بی هیچ پرسش را به تمنا نشسته ام

شاید این خواسته ای بزرگ باشد و  بهایش را در کلام " بخشش " بیابم

چگونه ببخشم ؟

" بخشش " در دل ققنوسی من می شود سیمرغ

آری افسانه ای

 کینه ها را دور نریخته ام

اما من خریدارشان  نبودم

کینه ها   شوم ترین مهمان های ناخوانده دلم بودند

اما خوشخیالی با کلام " بخشش " نه دلی را رها   ز ققنوس و نه همراه سیمرغی کند

باز هم منتظر تو می مانم

در خوابهای آشفته ام

 رازهای تو مرا شده است تازیانه خیال

یادم تو را فراموش؟

 محال

محال

ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftourajatefb بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1399 ساعت: 17:42