شیرازی بی نام

" شیرازی بی نام " / تورج عاطف                            

  مرا گفت 

-آزادیم را از آن مرد خریدم

و من به یاد گله های  " شیرازی بی نام " می افتم  که امروز 99 ساله می شد

" از این همه بی کسی دردم می آید "

شیرازی خوش ذوقی بود از شهر حافظ و سعدی که بی گمان رندی را از حافظ  و پسندیده سخن گفتن  را چون میراثی از سعدی داشت اما دل مشغولی های اصلیش در حکایتهائی بودند  که برای " زن ایرانی " روایت می شدند  و بخوبی می توان آنها را در بسیاری از آثارش چون قطعه ای از شعر معروفش یعنی " من زنم " دید

من زنم …

با دست هایی که دیگر دل خوش به النگو هایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد

من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو

میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی..

و چنین رنجی  است که مجبورش  کرد تا مرگ پدرش  صبر کند و در 20 سالگی با نام " شیرازی بی نام " آغاز به نوشتن برای رادیو و روزنامه ها بکند

شیرازی بی نام ؟ بی گمان طعنه ای است که  دکتر سیمین دانشور از سالهای جوانی به وضعیت و تفکری که برای  " بانوی سرزمینش" وجود داشت با رندی حافظ گونه ای  می زد.

 سیمین دانشور را بسیاری از ما با  کتاب  " سووشون " می شناسند.سووشون قصه عاشقانه ای است که حکایت زنی را تعریف می کند که دغدغه همسر و یارش را داردو همزاد پنداری با سوگواری سیاووش پسر کیکاووس قهرمان نامی شاهنامه می کند. قصه سیاووش مظلوم شاهنامه که همه جرم او صلح طلبی و پاکی و صداقت است و این سه صفت باعث می شود که یوسف قهرمان کتاب سووشون یا سیاووشان راهی اقلیم مرگ چون سیاووش افسانه ای شاهنامه شود.

سیمین دانشور  اولین بانوی  ایرانی است که مجموعه داستانی را به چاپ رسانده است در همه عمرش به دنبال  زدن تلنگری به جامعه زن ستیز و شاید سرکوب گری بوده است که  شرح ماوقع آن را در شعر " من زنم "به تفضیل سروده است.

امشب تولد  نود هشت سالگی  دکتر سیمین دانشور است و تنها آرزوئی که می توانم  از زبان  این بانوی یگانه هنرمند  برای  زنان کشورم داشته باشم جملاتی از شاهکار او " سووشون است " :

 گریه نکن خواهرم

در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت

و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید

و درخت ها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی ؟.

 امید که روزی سحر را پذیرا باشیم . همان طلوعی که برای به گناه نیافتادن مردی قرار نباشد که آزادی  زنی به دار آویخته شود.