حکایت چهارشنبه سوری

ساخت وبلاگ

حکایت چهارشنبه سوری / تورج عاطف              

چهارشنبه سوری قصه زیبائی  است که از نیاکان ما  سینه به سینه نقل شده و این روزها  صد افسو س و دریغ که تنها اندکی از آن را هنوز می دانیم  . قصه آخرین شب چهارشنبه سال است که قدمت دیرینی دارد  قصه آن را به سیاووش پسر کیکاووس  پادشاه  کیانی ربط داده اند .  کیکاووس در شبی خواب دید فرزندش سیاووش سرنوشت شومی دارد . از این رو او را نزد رستم تهمتن فرستاد تا آزموده  شود .  پس از سالها سیاووش به نزد پادشاه کیکاووس بر می گردد اما اسیر فتنه زنی به نام سودابه دختر پادشاه هاماوران می شود . زنی که همسر کیکاووس است لیک دل در گروی شاهزاده جوان دارد و از این رو خواهانش می شود و برای  رسیدن به وصال دست به دامان اغواگری و سرانجام تهمت می شود . سیاووش محکوم می شود که از آتش عبور کند تا بیگناهیش ثابت شود . عبور سیاووش از آتش سر آغاز حکایتی می شود که امروز به نام چهارشنبه سوری است . چهارشنبه سوری حکایت سیاووش است . قصه  قربانی شدن اصالت و پاکی به دست توطئه و بی گمان جهل است و شاید افروختن آتشی در میان تاریکی شب مصداقی برای دل زدن  و پیوستن به نور و گرما   علم و آگاهی در برابر تاریکی جهل و رخوت است .  شب چهارشنبه سوری برای همه ما  همراه با  بسیاری رسم های زیبا همچون قاشق زنی ، کوزه شکستن ،  فالگوش ایستادن و آتشبازی بود اما فراتر از آن دارای مفهومی بود که در ذات وقایعی است که فردوسی بزرگ در قالب سروده بی همتایش شاهنامه برای ما از زندگانی گفت.  سیاووش  اسیر بخت بد خود نمی شود که اسیر نابخردی پدری است  که عاشق خودکامگی است و رای خود را تنها  درستی و مابقی دنیا را گزاف می داند  با این که بارها  اشتباه کرده  است . سیاووش در توران هم آرام نمی گیرد و در حالیکه داماد افراسیاب است و امیدی برای پیوند توران و ایران اسیر حسادت  گرسیورز می شود تا قصه سیاووش پایان غمگینی داشته  باشد .

این روزها جهان ما  اسیر تاریکی بیماری و تهدید به مرگ است . تاریکی که  ماحصل  انواع جهل چون جاه طلبی حاکمان و بی رحمی بشر  به طبیعت و غرقه شدن در زندگی نکردن ها و خشم و خشونت و نفرت  .. است . امشب بیائیم بجای آتش در خیابان ها نوری در اذهانمان روشن کنیم و بیاندیشیم . اندیشیدن  می تواند ما را خرافه و جهل و تاریکی ها نجات دهند . سیاووش نماد چهارشنبه سوری است زیرا می گوید که قربانی کردن اصالت و شایستگی  از آتش در امان است اما از تاریکی جهل هرگز  نمی تواند در امان باشد .

ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftourajatefb بازدید : 204 تاريخ : چهارشنبه 28 اسفند 1398 ساعت: 1:00