سیندرلا وطنی

سیندرلا وطنم / تورج عاطف                                                              

کفشهای سیندرلا در بیابان است و هیچ شاهزاده ای نیست که به جستجوی محبوب باشد . حکایت این کفش از قصه دلدادگی نیست . این کفش نفرت را فریاد می کند . نفرت از بی خردی و بی وجدانی و بی کفایتی  این گلگون کفش داد می زند .  این کفش مانده و هزاران آرزوی سوخته  و بی کران پرسش که در میان هیاهوی هیچستان سرزمینی که روزگاری نامش ایران ما بود گم شده است.همه از اشتباه سخن گفتن اما می پرسم این چه پاسخی است برای آنهائی که  صاحب کوچولوی این کفش را دیده و بوئیده و بوسیده بودند؟.

 دل به شعر دهم اما همه شعرهای من شور بختی را فریاد می زنند و طعم شور اشک را نصیبم می کنند و من از بی کران شور بختی و شور اشک  زمزمه می کنم  

کفشهایم پشیمان است بهر نیامدن سوی تو
دلم پریشان است بهرریا و خیانت به  تو
در میان همهمه  مردمان در بهت نبود تو
اندرونم سر در گریبان است بهر  هجرت تو

 می اندیشم که چه شد و به کجا رفت آن همه دلدادگی
شیفتگی و خواستن و آن همه دل پر آشفتگی

چه بر سر ما آمد که می دویدیم  با یاران
آخر کوچه ای زندگیمان  نبود مرگ و تاریک دالان

کشفهای قرمز را می نگرم و می دانم هیچ فرشته ای نیست که با جادویش او را برده باشد جز ابلیس مرگ و هیچ شاهزاده ای در این دیار نیست که بخواند او را گوئی هیچگاه داستانی را کسی در این دیار نخوانده جز مرثیه و مصیبت نامه و دروغین روایت ها  

شرم دارم  و می اندیشم به همه همسفران او  و این همه بی خیالی و دروغ و ریا از کسانی که قرار بود همره که نه شاید هم وطنی برای او باشند

لیک وطن شده است پاره پاره ای در چنگال نفرت و دروغ و ریا و دیگر هیچ

 به کفشهای  قرمز  سیندرلا می نگرم زمزمه می کنم

 همه قصه ها براي تو
همه غصه هابراي من
همه مهتاب و ستارگان شب براي تو
بي كران اندوه سياهي شام براي من
همه مهر و آفتاب زيبايش براي تو
همه ابر و دلگيري آسمان براي من
همه دیوانگی  و عاشقانه براي تو
همه دلشكستگي و حسرت براي من
همه شور و شوق و جنون دلدادگيم براي تو
همه خسران و حسرت و پيرانه سر براي من
تو همه  شور و شادمانی ميلاد و جشن آغاز
من در جستجوي ترنم بهار و شادمانی آواز
زير كدامين آسمان تو را جويم  نازنین؟
اقليم  عشق از آسمان سقوط کرده بر زمین

به کفشهای سرخت می نگرم و به سیندرلا اقلیم ما که پایان قصه اش چون همه حکایت های این دیار تلخ  شد