چطور زمستونو سر بکنم

ساخت وبلاگ

چطور زمستونو سر بکنم/ تورج عاطف

 چقدر دلم می خواهد که دو باره بچه شوم و بروم به آن سوی شعر خوئی و نغمه فرهاد

وقتی که من بچه بودم،

زور خدا بیشتر بود.

وقتی که من بچه بودم،

مردم نبودند.

وقتی که من بچه بودم

غم بود،

           اما

کم بود

 آن روزها  که زور خدا بیشتر و غم کم  بود . آن روزها غم مهم بود . درد مهم بود و مرگ همشهری مهم بود  و قسم و شرف و آدمیت مهم بود ندو...    .

چه کسی کودکی اش را با کودکانه فرهاد به یاد نمی آورد؟ 

بوی توپ

بوی کاغذ رنگی

بوی یاس میان سجاده مادر بزرگ

ای وای مادربزرگ دوست داشتنی کجاست؟

آن لبخند زیبایش را کجا یابم؟

چه کسی «زمستان را سر می کند؟»

چه کسی است که« خستگی ها را در می کند؟»

ومن در میان شبی برفی  به  رثای کودکی ام می اندیشم

کودکانه های پرشبنمی ما سالها است که رفته است و ما ماندیم  و شمردن جمعه های سیاهی که  حالا  غرق جعبه سیاهی  این روزها هر دم سیاه تر شدند .

ما کودکانه ها را از یاد بردیم و نشستیم خودمان و خانه هایمان و شهرمان را اسیر خودپرستی ها و دگر پرستی ونفرت و خشم و ریا و دوروئی و طمع کردیم.

بوی عیدی نیست

بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ نیست

شادی شکستن قلک پول کجاست؟

بوی اسکناس تانخورده لای کتاب کجا رفت؟

ومن در میان جنون بی کران  این سالهایم که پشت قلم و لبخند پنهان کرده ام به یادآن دختر قاشق زن سالهای دور و بوی گلمحمدی لای کتاب و بوی باغچه و عطر خوب نذری وبه دنبال فانوس روزگار کودکی ام با خاطراتم می دوم و لبخندی در میان سیلاب اشکهایم می ریزم تا بتوانم اندکی زمستانم یا خستگی ام را در کنم

امشب در  میلاد دوباره  فرهاد به برباد رفته های کودکانه ام می اندیشم که دیگر نه برای من ونه هیچ کودکی در این سرزمین نخواهد آمد چرا که دیگر دخترک قاشق زنی را با سوت و یا شاید صدای سازدهنی   فرهاد کسی صدا نمی زندزیراکه جمعه های خونین شده اسهم جماعت خودباخته ای که همه چیز  این دیار را به باد نسیان دادند.

امشب که  برای فرهاد مهرداد عزیز می نگارم سالگرد تولدش  است این قلم چه بی تاب کودکانه اش شده است و قصه های  بچگی ما از زبان اسماعیل  خوئی

وقتی که من بچه بودم،

در هر هزاران و یک شب

یک قصه بس بود

 اما حالا هزاران غصه هم برای یک شب ما کافی نیست .  آن شبهای بچگی ما در این دیار 

مرد بود و یک صدایش

حالا روزگار ما با بی کران نامردان فریاد چه بی کران غم دارد.

امروز به تمنای یک صدای از شرافت  می میریم

ناخدای عشق ...
ما را در سایت ناخدای عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftourajatefb بازدید : 171 تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398 ساعت: 9:56