ناخدای عشق

متن مرتبط با «با من تا پایان عشق برقص لئونارد کوهن» در سایت ناخدای عشق نوشته شده است

من و آسمان

  • من و آسمان/ تورج عاطفهنوز هم دل و چشمانم به دنبال آسمان است .دل را در گروی خشم و قهر نگذارم و چشم به شرم بر زمین ندارم.شرم ز ذهن بیمار آید نه دلی که می تپد به شور و شعر و ...آسمان این روزهای بهاری یاد آور روزهای دور است. همان روزهائی که با شکل ابرها خیالبافی و در شبها با ماه و ستارگانش عاشقی می کردم. این آسمان مرا زمزمه‌هایی داد تا شاعری کنم . دنیای این روزها را از روی زمین جز خشم و طمع و غم و ترس نمی بینم اما وقتی چشم به آسمان دوزم چون برگی می شوم که نسیم ّپروازش دهد و می پندارد به آسمان رسد و شاید هم می‌رسد . بی خیال و بی ادعا سبز برگی در بیکران آبیتکیه زدن بر دیوارهای قدیمی و همسایگی با در های رنگارنگ قدیمی و دلدادگی های شاعرانه با نگاهی به آسمان تابلوئی ز گذشته های دور تا امروزم دهد. دل آسمانی خوب است که اگر دلگیر باشد بارانی شود تا طراوت را به وجود بازگرداند و چنین است که ابر و چشم حکایت های مشترکی را تعریف کنند. ابر ها شکل و رنگ با آسمان گیرد چون چشم که همه رنگ و قالبهای به دل است.آسمان را می نگرم و می اندیشم هر سال که می گذرد با همه قصه هائی که دلم در طی سالها تعریف کرد و دلدادگی و دل شکستگی که همراه داشتم باز به چشمانم فرمان داد که چون آسمان باشد .چون آسمان با دلتنگی بگریدچون آسمان را دلدادگی برق زندچون آسمان بی کران ببخشد اما از یاد نبرد جایگاه روز و خورشید را و شب و ستاره و مهتاب شدنی هاهنوز چشم به آسمان دوزم تا زمزمه‌هایی را برایم خواند تا شاید دوباره شاعری کنم.آسمانم باز هم برایم شعرهای زیبا بخوان بخوانید, ...ادامه مطلب

  • وداع با مهر سینما

  • مهر سینما/ تورج عاطف کیا رستمی و جعفر پناهی و بهرام بیضائی وعلی حاتمی و مهرجوئی ... در جغرافیای سینماگر واقعی ایران هیچگاه فراموش نخواهند شد حتی اگر کیا رستمی را آن گونه به فرشته مرگ بسپارند و به جعفر پناهی فرمان توقف هنرش را بدهند و یا بیضائی را به غربت تبعید کنند جغرافیای آوازه و هنرشان بزرگتر می شود بسیار پهناورتر از اوج بغض و کینه کوتوله هائی که می پندارند در غیبت این بزرگان می توانند سینما را ملک شخصی پر هزل و هجو خود کرده و نابودش کنند سینما چون هر, ...ادامه مطلب

  • من امیدی دارم

  • نغمه لوترکینگ / تورج عاطف                                   پنجاه و چهار سال  از مرگی مردی  می گذرد که  زمزمه زیبای " رویائی دارم " او جاودانه حکایتی از آزادی و انسانیت  را در جهان ثبت کرد .هنوز جملات آخر سخنرانی مشهورش  در جهان امروز  چون رویائی برای همه مردم  است.  او که روزی را می دید که  مردمان جهان گرد هم بیایند و با هم فریاد زنند ." سرانجام ما آزادیم! سرانجام آزادیم! سپاس خداوند متعال را، سرانجام آزادیم" رویای شیرینی است که همه ما رها شویم از جاه طلبی ها و نفرت و جنگ و تعصب و تبعیض و ظلمت و ظالم که حالا  آن گونه چهره زشت خود را نشان داده است که شاهدیم  علم و دانشی که قرار بود در خدمت بشر و برای ساختن زیبائی باشد  با سلاح های بیولوژیک در پی نابودی و مرگ   نوع بشر است و قصدی جز خدمت به حاکمانی ندارد که حالا بردگی را نه تنها در یک رنگ و نژاد  خاص که برای همه جهان می خواهند  حاکمانی که هیچ چیز جز زر و زور و تزویر  و قربانی کردن آزادی را نمی خواهند  و برای رسیدن به  امیالشان  دست به هر جنایتی می زنند  و چه جنایتی  والاتر از گسترش جهل در دنیا می تواند باشد ؟از دکتر مارتین لوترکینگ سخن می گویم . مردی که  متعلق به مردم و کشور و دوره خاصی نیست همان گونه که گاندی و نلسون ماندلا و بسیاری از بزرگترین رهبران انسانی جهان را نمی توان در حوزه جغراقیائی خاصی تعریف کرد . در روزهائی این نوشته را می نگارم که جهان بعلت بحران ویروس کرونا بیش از پیش به این حکایت یعنی همبستگی و والاتر از آن ع, ...ادامه مطلب

  • قصه گویان من

  • قصه گویان من/ تورج عاطف روزگاری نویسنده ای  پرسید  این  فرار از غصه ها هستند که قصه ها را ساخته اند یا قصه هستند که با پایان آنها آغاز غصه ها می رسند؟  کسی  پاسخ این سوال را نمی داند قصه های من از روزگاری شروع شد که  با جعبه جادوئی در خانه یعنی رادیو  قدیمی فیلیپسی آشنا شدم  که به قول مرحوم پدرم  با اولین حقوقش خریده بود . جعبه سخنگو برای من  و خواهرم که پدر و مادر شاغل بیرون  از خانه ای داشتیم چون قصه گوئی عمل می کرد و به همین دلیل برای من افتتاح اولین ایستگاه رادیوئی  ایران که در ساعت 19 روز 4 اردیبهشت سال 1319 و همزمانی سالگرد آن در روز جهانی کتاب نمی تواند چندان عجیب باشد زیرا همه  عشق من به  قصه های  از رادیو آمدند.  از زبان رادیو بود که با نامهای بزرگی آشنا شدم که بعدها هر کدام برایم چون مشعل دارانی در پیچ و خمهای تاریک زندگی بودند که اتفاقا دو نفر از آنها یعنی ویلیام شکسپیر  شاعر و نویسنده و نمایشنامه نویس  انگلیسی و سر وانتس نویسنده و شاعر نقاش و مجسمه ساز اسپانیائی   که این روزها سالگرد مرگشان بود  از آن جمله بودند که جعبه جادوئی فیلیپس نشان پدر مرحوم مرا با آنها آشنا کرد. شکسپیر که  بارها نمایشنامه های مشهورش  اتللو و مکبث و هملت و  شاه لیر و رومئو و ژولیت.. را از رادیو شنیدیم و قصه عشق های رومئو و ژولیت و  هملت و اوفلیا و دو دلی های  اتلئو  نسبت به  دزدمونا و خیانت همسر مکبث به همسر و فرمانده اسکاتلندی و بی مهری های  دختران لیرشاه ...برایم درسهائی را در زندگی ساختند و بعدها سعی کردم به نوعی از آنها در بیان حقیقت  , ...ادامه مطلب

  • شعربازی من با فروغ

  • شعر بازیهای با فروغ( بر گرفته از کتاب شعر بازی های من : نوشته تورج عاطف)نامش فروغ الزمان بود. فروغی  که هیچگاه نمی توانست  در زمان  اسیر باشد   و حتی دمی خاموش .او از رنج ها و, ...ادامه مطلب

  • باز هم عشق

  • گاهي وقتها  تنها بايد گذشت  از همه خاطره ها و لبخندها و اشك ها و دل دادن و دلشكستن هاگاهي بايد باور كني كه اشتباه ديدي و باوري غلط و آرزوئي محال داشتيگاهي بايد تنها يك لبخند زد به آنچه بودي , ...ادامه مطلب

  • قصه ها من

  • قصه گویان من/ تورج عاطف روزگاری نویسنده ای  پرسید  این  فرار از غصه ها هستند که قصه ها را ساخته اند یا قصه هستند که با پایان آنها آغاز غصه ها می رسند؟  کسی نمی داند قصه های من از روزگاری شروع شد که  ب, ...ادامه مطلب

  • حکایت با آقای همه صلح

  • تلنگری با آقای همه  صلح / تورج عاطف  با ورزش زندگی کردم و با کتاب و سینما خیال پردازی و چنین بود که رها از بسیاری از رنج ها و دردها شدم  باری در ماه آپریل هستیم . واژه آپریل در یونان باستان از کلمه ( , ...ادامه مطلب

  • تلخ قصه حمید سمندریان

  • ناجی / تورج عاطف روزگاری می رسد که سرانجام  گالیله در دادگاه تفتیش عقاید محکوم شده و   به دهکده ای نزدیک فلورانس  تا آخر عمر تبعید  می شود . او در اواخر عمر دچار ضعف شدید بینایی شده و با وجود بیماری ش, ...ادامه مطلب

  • پرواز با پرویز

  • پرواز پرویز / تورج عاطف                                     پرواز آرزوی دیرینه انسان ها بود و  توسط کسانی محقق شد که امروز به نام آنها یعنی " روز مهندس " نامگذاری شده است . مهندس ها یک شعار مشهور دارن, ...ادامه مطلب

  • تلنگری با بنان

  • تلنگر  بنان! / تورج عاطفآخرین شبهای زمستانی سخت  است و به شوق " بهار دلنشین "  هستیم بهار دلنشین ترقی و خالقی و بنان زمزمه می کنیمتا بهار دلنشین آمده سوی چمنای بهار آرزو بر سرم سایه فکنچون نسیم نو بها, ...ادامه مطلب

  • باید زیست

  • باید زیست/ تورج عاطف                                   در باغ توس مزار دو شاعر مهجور در روزگارشان وجود دارد . نخست فردوسی بزرگ است که بسی رنج برد در سی سال و سر انجام جماعت حتی پیکر از زندگی رها شده ا, ...ادامه مطلب

  • تلنگری با دکتر مصدق

  •  تلنگری با دکتر مصدق / تورج عاطف                                          اسفند دیگری آمد و دکتر مصدق 53 سال است که خفته است.در مورد دکتر محمد مصدق  گفته های بسیاری نقل شده و نگارنده نیز در کتاب " شعر, ...ادامه مطلب

  • تلنگری با ایرج میرزا

  • تلنگری با شاعر " مادر "/ تورج عاطف                                               پای که به قبرستان ظهیر الدوله می گذاریم با مجموعه ای از مزارهای هنرمندان ایران مواجه می شدم . فروغ فرخزاد و رهی معیری و, ...ادامه مطلب

  • پند منتسکیو

  • پند منتسکیو / تورج عاطف                                            آن زمان که بنهادم سر به پای آزادیدست خود ز جان شستم از برای آزادیتا مگر به دست آرم دامن وصالش رامی دوم به پای سر در قفای آزادیبا عوام, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها