ناخدای عشق

متن مرتبط با «اي جواني تو را کجا جويم» در سایت ناخدای عشق نوشته شده است

چرا نهنگ بجای اژدها ؟

  • حکایت نهنگ و اژدها / تورج عاطفیکی از مسائلی که در آغاز سال اختلافی بین مردم انداخته بود گذاردن نام " اژدها " یا " نهنگ " بعنوان نام سال بود . البته در ریشه این نامگذاری بر سالها اختلاف نظر بسیار است زیرا اصولا این نوع نامگذاری ها بر اساس باورهائی که در نزد فاتحین ایران خصوصا مغولهابوده وارد فرهنگ ما شده استایرج ملک پور - منجم و استاد مؤسسه ژئوفیزیک نجوم و فیزیک فضا گفته است که اسامی ۱۲ حیوان تقویم ترکی مغولی شامل: مار، اسب، گوسفند، میمون، مرغ، سگ، خوک، موش، گاو، پلنگ، خرگوش و نهنگ این استاد نجوم بیان می‌کند: در برخی کشورها از بز به جای گوسفند، خروس یا جوجه به جای مرغ، ببر به جای پلنگ، گربه به جای خرگوش و اژدها به جای نهنگ برای نام‌گذاری سال‌ها استفاده می‌شود..اما چرا نهنگ به جای اژدها استفاده می شود ؟ باید عنوان کنم واژه نهنگ در شاهنامه برای نخستین بار در داستان آزمونی است که فریدون برای پسرانش ترتیب می دهد به جای اژدها استفاده می شودفریدون که از هنر جادو بهره داشته است منتظر بازگشت پسرانش از دیار یمن بود و از این رو خود را به صورت اژدهائی در می آورد و سر راه پسرانش قرار می گیرد تا عکس العمل آنها را ببیند . پسر بزرگتر در مواجه با اژدها سعی می کند که فرار کند و پسر میانی تیر کمان می کشد تا با او بجنگد و پسر سوم سعی می کند با گفتگو و به گونه ای رجز خوانی اژدها را از میدان به در کند فریدون به شهر باز می گردد و از جامه اژدها خارج می شود و این واقعه دلیلی می شود که فریدون نام سلم را را برای پسر اول بنهد که بنا بر ادعای فردوسی ریشه در سلامت دارد و نام پسر میانی تور می شود که نشانه شجاعت است و ایرج نام پسر کوچک می شود که هوشیاری و سیاست پیشگی را نشان استاما حکایت اژدها و نهنگ در ز, ...ادامه مطلب

  • حکایت تولد رفیق

  • حکایت تولد رفیق / تورج عاطف به یاد رفیقی که دیگر با ما نیست . رفیقی که امروز اولین تولدش در هجرت اوست روزگار غمگین به اتمام نمی رسند روزگار حکایت آدینه های کودکی ما را ندارند که پر از همبستگی و شادمانی و به یاد آوردن " ما " بود این روزگار پر شده از حکایت دلتنگی و هجرت و در این میان چه سخت تر که هجرت برای قصه زندگی رفیق بزرگوار و مهربان و خوش بیان و آگاه و نیک نهادی چون مهندس مانوسی فرعزیز باشد اولین تولد پس از هجرت اوست . مردی که یک روز خرداد به دنیا آمددرزبان پهلوی پهلوی خردات یا هرتات به معنی کمال است .هـَیوروَتات، ( خرداد )در اسطوره‌های ایرانی و زرتشتی، پاس دارنده آب‌ها و سرسبزی است.مهندس مانوسی فر به واقع چون آب و سر سبزی بود مردی که بی هیچ ادعائی زندگی می بخشید و از زندگی و سر سبزی های آن را به یاد دوست دارانش می آورد مردی که جهان بدون او برایم بسیار سرد و بی روح است رفیق نازنینم که رفت تا بی کران ناگفته هایم از ادبیات و موسیقی و سینما و فوتبال و عشق به وطن و حیوانات و... همچنان در صندوقچه اسرار دلم بماند . زیرا همراهی چون او را ندارم و نخواهم داشت که با او سخن بگویم حال در این روز تولد رفیق رفیق دست به دامان سایه می شوم که او نیز چون دوست دارش مهندس مانوسی فر عزیز دیگر با ما نیست تا شاید بتوانم ذره ای از غم هجران او را بیان کنمدل چون توان بریدن ازو مشکل است این آهن که نیست جان من آخر دل است این من می شناسم این دل مجنون خویش را پندش دگر مگوی که بی حاصل است این ...دلتنگی های دل گوش به هیچ پندی نسپارد . کدام پندی می تواند دلی را آرام کند که در هجران دوست می سوزد ؟دلتنگم و حرفهای ناگفته از شعرهای ابتهاج و فریدون مشیری و فروغ و سیمین بهبهانی سهراب سپهری, ...ادامه مطلب

  • حکایت پدرانه

  • تو را کجا یابم ؟/ تورج عاطفدوباره سحر شد و روز چهارم ، شنبه اول از چهارمین ماه سال است . قصه چهار ها  به هم رسند تا غم جاودانم هشت  ساله شود. هشت سال از آن روز شوم گذشت که من نوشتمپدر رفت!جان و روحم رفتهشت  سال گذشت اما  هشت هزار سال پیر شده ام و گویی  آن «من »که روزگاری می شناختم در همان روز چهارم چهارشنبه از ماه چهارم  سال هشت سال پیش  در گذشتمدر کابوس هشت  هزار ساله ای غرقه شدم . جهانی  که هر روز تلخ تر از پیش شودپدر رفت!پ + د+ رپ چون پروازد چون دلر چون روحروح و دل من پرواز کرد تا من به رثای خویشتنم بنشینم و از یاد ببرم که چگونه روزگاری دل و روحی داشتمدر روز چهارم ، چهارشنبه روزی در ماه چهارم این غم نبود که به سراغم امد که این من بودم که به تمامی غم شدم که دل و روح من را چون حکایت هدایت موریانه گونه خورده است و من  چون شبحی به زندگی ادامه دادم و تنها زخمهای دستانم مرا یاد آورد که روزگاری « تورج» بودمبه آینه می نگرم  و می دانم این تصویر چون مشق های  شتابزده کودکی رج زده شده اندآینه « تو» را « رج» زد تا از یاد ببرم  که هشت  سال پیش من  هم به رثای  پرواز دل و روحم نشسته ام و زمزمه کردمپدر رفتپدر رفتپدر رفتهشت سال گذشت و در میان این هشت هزار ساله غم تازیانه ها خوردم  همره با سیمین شعر شوم که رفتن او هم هشت گانه سال شدچرا رفتی، چرا؟ من بی قرارمبه سر، سودای آغوش تو دارم نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟ و من بی قرارم که جانی نماند که ز غم ناشکیبایی کند جانی نمانده که  تاب دیدن اسمان و مهر و ماهتاب را  بیاوردجان همه در خیال بی هوده ای استکه بار , ...ادامه مطلب

  • به یاد سهراب

  • تلنگرم با سهراب/تورج عاطفاردیبهشت  و روزگار بهار و حکایت شاعری  فرا رسد و عجیب نیست که نخست روز اردیبهشتگان  منتسب به سعدی باشد و از بهار و سهراب و اقبال یاد کند  . و  در این میان نمی دانم قلم قاصر من, ...ادامه مطلب

  • شیرازی بی نام

  • " شیرازی بی نام " / تورج عاطف                              مرا گفت -آزادیم را از آن مرد خریدمو من به یاد گله های  " شیرازی بی نام " می افتم  که امروز 99 ساله می شد" از این همه بی کسی دردم می آید "شیرا, ...ادامه مطلب

  • امیر ایران زمین

  • غول جهل / تورج عاطف           دانش آموز ١٠ ساله اي بودم  که با امير كبير اشنا شدم . در آن روزگار زنده یاد علی حاتمی سریالی به نام " سلطان صاحب قران " با حضور بسیاری از بزرگان سینمای  ایران ساخت . مظلو, ...ادامه مطلب

  • چطور زمستونو سر بکنم

  • چطور زمستونو سر بکنم/ تورج عاطف چقدر دلم می خواهد که دو باره بچه شوم و بروم به آن سوی شعر خوئی و نغمه فرهادوقتی که من بچه بودم،زور خدا بیشتر بود.وقتی که من بچه بودم،مردم نبودند.وقتی که من بچه بودمغم ب, ...ادامه مطلب

  • چشمهای بی باران

  • چشمهای بی باران  / تورج عاطف                          آسمان قهر کرده استزمین به سیاهی ها سر تسلیم فرود آورده استو سیاهی در کلام و رخ و حتی پشت لبخندهای پر تظاهر عیان استباد در سر زمین ناشناسی گم شده ا, ...ادامه مطلب

  • کدامین راه

  • کدامین راه ؟ / تورج عاطفمرد در چشمانش قطره های اشک است که اگر شرم و شرافتی هنوز وجود داشت باید بجای اشکش جماعت همه چیزدان می رفتند  به  عمق زمین و برای همیشه  دفن می شدنداشک مرد از برای چه بود ؟او نان, ...ادامه مطلب

  • تا انتهای عشق مرا برقصان

  • تا انتها  عشق  مرا برقصان, / تورج عاطفروزگاری در مورد لئو نارد کوهن شاعر و نویسنده و ترانه سرای مشهور کانادائی گفتند"او تصویری آفریده‌است که در آن، شعر و موسیقی درهم آمیخته‌اند و به چیز گران بهای تغییر, ...ادامه مطلب

  • کنام پلنگان و شیران

  • وطن  حکایت عشق آسمانی / تورج عاطف                                      بگذارید این وطن دوباره وطن شود.بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.بگذارید پیشاهنگ دشت شودو در آن‌جا که آزاد است منزلگاهی بجوید, ...ادامه مطلب

  • نارنج ای بی کران رنج

  • آفتاب دلیل آفتاب/ تورج عاطفآفتاب آمد دلیل آفتابگر دلیلت باید از وی رو متاباز وی ار سایه نشانی می‌دهدشمس هر دم نور جانی می‌دهد" مولانا"مولانا از مرادش و شاید مریدش می گوید . شمس و مولانا دو روح در یک ب, ...ادامه مطلب

  • تلنگر ابراهیمی

  • تلنگری با ابراهیمی/ تورج عاطفآن روز هم 16 خرداد بود . یک پنجشنبه 16 خردادی که ناگهان نادر ابراهیمی قلبی را شکست ! نادر ابراهیمی و شکستن قلب ؟آری او قلب همسرش یعنی فرزانه  بانوی خود را شکست! او  درآخری, ...ادامه مطلب

  • اهریمن یا اهورا

  • اهورا یا  اهریمن / تورج عاطف                             هرکه نامخت ازگذشت روزگار   نیز ناموزد ز هیچ آموزگار " رودکی"قرن ها پیش  رودکی سمرقندی به نکته  اشاره کرد که کلید بسیاری از جنگهای  دیروز و امرو, ...ادامه مطلب

  • کجائی رفیق؟

  • کجا رفتی ؟                 به رفتن ها عادت نمی کنم . رفتن همیشه ناچار آید اما عادت به غیبت سخت ممکن شود. گاه به گاهی می اندیشم آنقدر سعی کردم که به غیبت و رفتن ها عادت کنم که ناگهان خود رفته ام و گوئی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها