روزگار سیاه و سپید را دوست داشتم عکس های سپید و سیاه تلویزیون هائی که سپیده و سیاه نمایش می دادند فیلمهای سپید و سیاه مجله سپید و سیاه !! گوئی افکار تنها سپیده و سیاه بودند و چنین بود که رفتارها و آدمها هم سیاه و سپیده بودند همان دنیائی که وقتی خانمی در خیابان راه می رفت مواظب بودیم که تنه به او نزنیم همان جهانی که فحاشی و بی ادبی حتی هنگام تصادف جلوی خانواده زشت بود همان روزگاری که همسایگی و رفاقت و خویشاوندی حرمت داشتند همان زمانه که قهر معنی دشمنی نمی داد همان وقت ها که عشق خود عشق بود وفا داری امتیاز حساب نمی شد و صبر و تحمل مشق می شد و... تکلیف مشخص بود تکلیف نیاز نبود که یاد,سیاه,سپیدی ...ادامه مطلب